جدول جو
جدول جو

معنی ابوبشر احمد - جستجوی لغت در جدول جو

ابوبشر احمد
(اَ مَ)
ابن ابراهیم بن معلی بن اسدالعمّی مکنی به ابوبشر. شیخ ابوجعفر طوسی نام او در مصنفین امامیه آورده و گوید: عم ّ در نسبت او، مرّه بن مالک بن حنظله بن زید بن مناه است و او از جملۀ کسانی است که درتنوخ داخل حلف و در اهواز ساکن شدند و او مستملی ابواحمد جلودی بود و همه کتاب جلودی را از مؤلف سماع دارد و روایت کند و در حدیث ثقه و نیکوتصنیف است و در روایت از عامّه و اخباریین اکثار کند. و جدّ او معلی بن اسد از اصحاب صاحب الزنج و از مختصین او بود و او را تصانیفی است. از جمله: کتاب التاریخ الکبیر. کتاب التاریخ الصغیر. کتب مناقب علی علیه السلام. کتاب اخبار صاحب الزنج. کتاب الفرق و آن کتابی نیکو و غریب است. کتاب اخبار سیّد حمیری. کتاب عجائب العالم. ورجوع به ابوبشر احمد بن ابراهیم بن احمد العمی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابن مسلم بن عبیدالله بن عبدالله بن شهاب... مکنی به ابوبکر. از فقها و محدثان و اعلام تابعین مدینه است. ده تن از صحابه را بدید. جماعتی از ائمه از او روایت کنند، که از آنجمله مالک بن انس و سفیان بن عیینه و سفیان ثوری. عمر بن عبدالعزیز درباره او بنوشت بر شما باد به ابی شهاب که مردی را داناتر به سنت از وی نخواهید یافت. وی در رمضان سال 124 یا 123 یا 125 هجری قمری به سن هفتادودوسالگی درگذشت. و گفته اند مولد وی سال پنجاه و یک بود. (وفیات الاعیان چ تهران ص 24 ج 2 و چ بیروت ج 4 ص 177)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ابن ابی الحارث محمد بن فریغون مکنی به ابونصر. از امرای فریغونی والی جوزجان که سلطان محمود غزنوی دختر او را به پسر خود امیر ابواحمد محمد تزویج کرد. متوفی به سال 401 هجری قمری رجوع به شرح یمینی صص 2- 101 و لباب الالباب ج 1 ص 294 شود
لغت نامه دهخدا